اولش با انقلاب شروع کردیم. بین کتابها و دستفروشهایی که کتابهای ممنوعه قدیمی داشتند؛ وول خوردیم. نون خامهای گنده خریدیم و پیاده راه افتادیم سمت پارک. ده شب تو پارک لاله بدمینتون بازی کردیم و بعد از زیر چنارهای سر به فلک کشیدهی خیابون ایتالیا گذشتیم. شعر خوندیم و خندیدیم. دیشب به نظرم رسید تهران شاید جای چندان بدی هم برای زندگی نباشه.برچسبها: لبخندهای ک پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 274 تاريخ : شنبه 15 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:15